ريشههاي خاندان صدر به جنوب لبنان باز ميگردد . جد پدر سيد موسي صدر از لبنان به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آنجا يكي از علماي بزرگ شيعه شد . يكي از پسران وي كه خود روحاني برجستهاي بود از عراق به شهر قم مهاجرت كرد . سيد موسي صدر در 14 خرداد 1307 در شهر قم متولد شد .
تحصيلات حوزوي و غيرحوزوي را در اين شهر به اتمام رساند و در رشته حقوق دانشگاه تهران نيز مشغول تحصيل شد و مدرك ليسانسگرفت . از بهار 1333 تا بهار 1334 براي ادامه تحصيل علوم حوزوي به نجف اشرف رفت و سپس به ايران بازگشت . مجدداً در مهر 1335 به نجف اشرف بازگشت و تا مرداد 1337 در آن شهر و در كنار پسر عموي خود ، آيت اللّه محمد باقر صدر به تحصيل مشغول شد . سپس بار ديگر به قم بازگشت و در ادامه فعاليت حوزوي در قم ، مجله مكتب اسلام را به همراه عده ديگري از روحانيون منتشر كرد . در آبان 1338 (1959) به دنبال درگذشت آيتاللّه العظمي سيد عبدالحسين شرفالدين ، رهبر شيعيان لبنان ، و بنا به وصيت ايشان به لبنان مهاجرت و در شهر صور اقامت كرد و بدين ترتيب ، رهبري شيعيان را به دستگرفت .

تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان
سيد موسي صدر در نيمههاي دهه 60 ، پيوستن بسياري از جوانان شيعه به سازمان چپگراي لائيك را با نگراني شاهد بود . وي همچنين ناتواني و عدم تمايل رهبران سنتي شيعه را در رويارويي با مشكلات ناشي از اصلاحات در لبنان و نيز در زمينه ايجاد روش نوين رهبري مطابق خواست جوانان شيعه كه به سمت بيروت سرازير ميشدند ، مشاهده ميكرد . به همين علت ، تصميم گرفت خود زمام امور را در دست گيرد و در نخستين گام ، مجلس اعلاي شيعيان لبنان را تأسيس كرد . اين مجلس از مجلس اسلامي اهل سنت جدا بود . بدين ترتيب ، سيد موسي صدر جرياني را كه در سال 1926 با رسميت يافتن مذهب شيعه در لبنان از طرف فرانسويان شروع شده بود ، تكميل كرد .
البته اين اقدام به دلايل كاملاً مشخص مورد پذيرش كامل اهل سنت و نيز رهبران سنتي شيعه واقع نشد . آنان اين مجلس را مقدمهاي براي كوتاه كردن دست خود از كانون قدرتي جديد در طايفه شيعه ميدانستند كه ديگر تحت سيطره آنان نبود و اين امر يك مبارزه طلبي جدي براي رهبري آنان تلقي ميشد . از سوي ديگر ، مسيحيان ماروني دست كم در گامهاي اوليه سيد موسي صدر را مورد تشويق قرار دادند ، زيرا معتقد بودند كه وي با اقدامات خود ، بلوك غير مسيحي را تضعيف خواهد كرد . همچنين آنان ، سيد موسي صدر را به عنوان يك چهره ملي مي شناختند كه معتقد بود براي شيعيان لبنان هيچ گزينه سياسي در خارج از چارچوب لبنان وجود ندارد .
اعطای لقب امام به سید موسی صدر
پارلمان لبنان در 19 دسامبر 1967 ، تأسيس مجلس اعلاي اسلامي شيعيان لبنان را تصويب كرد . سيد موسي صدر در تاريخ 22 مي 1969 به رياست اين مجلس انتخاب و لقب «امام» به وي اعطا شد . بدين ترتيب ، وي به عنوان رهبر طايفه شيعيان لبنان مطرح شد . بدين گونه ، روحانيون لبنان پس از مطرح شدن امام موسي صدر ، به عنوان رهبر شيعيان ، براي نخستين بار صاحب جايگاهي بلند مرتبه و ارزشمند در ميان قشرهاي مختلف طايفه شيعه شدند و ابزاري قانوني براي فعاليتهاي تشكيلاتي در اختيار آنان قرار گرفت . خطوط اصلي سياست امام موسي صدر و نيز شيوههاي اجرايي وي خيلي زود تبلور پيداكرد . وي به رغم اعلام بي طرفي سياسي در درون طايفه شيعه ، شخصاً از دو طريق مدعيان رهبري را به مبارزه دعوت ميكرد :
1- حوزه فعاليتهاي خود را چنان گسترش داد كه شامل جنوب لبنان و استان بقاع نيز شد . بدين ترتيب ، با رهبران سنتي شيعيان برخورد مستقيم پيدا كرد ، زيرا آنان نميتوانستند بپذيرند كه يك روحاني شيعه از منطقهاي به منطقه ديگر برود و مردمي را كه سلطه بر آنان ، هدف سنتي رهبران مذكور بود ، بسيج كند .
2- امام موسي صدر به موازات فعاليت بر ضد رهبران سنتي شيعه ، بر ضد جريانچپ گرايي در لبنان حركت كرد . مخالفت وي با كمونيسم و سوسياليسم و گرايش بعثي ، ريشه در ديدگاه و نگرش ديني وي داشت كه با همه جريانهاي لائيك مخالف بود . امامموسي صدر اعتقاد داشت كه جريان چپگرايي يكي از عوامل انحراف عقيدتي شيعيان مهاجر به شهرهاي بزرگ است . در مقابل ، چپگرايان در مبارزه با يك روحاني مردمي كه در مورد محرومين شيعه و نياز به تغيير و تحول ريشهاي در اوضاع و شرايط زندگي آنان ، شعارهايي مشابه شعارهاي چپ گرايان مطرح ميكرد با دشواريهاي زيادي مواجهشدند .

شیوه رهبری امام موسی صدر
امام موسي صدر شيوه رهبري جديدي را در ميان شيعيان ابداع كرد و گسترش داد كه ميتوان آن را «رهبري مردمي» نام نهاد . رهبران مردمي بيشترين تعداد از قشرهاي مختلف جامعه خود را مورد خطاب قرار ميدهند ، حامل يك پيام سياسي - ايدئولوژيك هستند و پايه هاي حركتي آنان بر اساس سنتهاي عشايري يا فئودالي يا حزبي نيست . در نيمه دوم قرن نوزدهم ، چنين شخصيتهايي در صحنه سياسي لبنان پديد آمده بودند ، اما اين امر در آن دوران تنها يك سنت ماروني به حساب ميآمد و چنين رهبراني در ميان طايفه دروز يا شيعه به چشم نميخوردند . امام موسي صدر نخستين كسي بود كه اينگونه رهبري را در درون طايفه شيعه ارائه كرد . در حقيقت ، او از لقب و موقعيت ديني خود كاملاً بهره برد . شيوههاي اجرايي وي با همه نمونهها و الگوهاي مردمي ماروني ، متمايز بود . وي بسياري از اعتصابها را تنظيم و اداره كرد و رهبري بسياري از تظاهراتها را بر عهده داشت . امام موسي صدر با اين نوع فعاليت كاملاً برخلاف خط مشي رهبران سنتي شيعه كه شيوههاي آرام ، بدون سر و صدا و در پشت صحنه را ترجيح ميدادند ، عملميكرد . امام موسي صدر همچنين در سخنراني و سخنوري بسيار توانا بود ، به گونهاي كه جلسات عمومي وي بسياري از تودههاي مردم را به خود جذب ميكرد . وي با رفتار شخصي خود توانست شیوهاي را كه قصد داشت ميان همه آحاد طايفه شيعه گسترش دهد ، تجسم عيني بخشد .
با اين حال ، اين خصوصيات و ويژگيها به تنهايي نميتوانست موفقيت امام موسيصدر را تضمين كند ، بلكه ميبايست يك پيام سياسي - ايدئولوژيك نيز با شخصيت جذاب و قدرت تشكيلاتي وي به طور گام به گام و يكنواخت حركت كند . پيام سياسي امام موسيصدر اين بود كه شيعيان بايد از نظام سياسي لبنان حمایت كنند ، زيرا بهترين چارچوب ممكن براي حفظ طايفه شيعه را همين نظام طايفهاي ميدانست كه البته ميبايست سهميه بندي قدرت در آن عادلانه گردد . به همين علت ، امام موسي صدر با جريان چپ گرا در لبنان كه خود را متولي مخالفت با مشروعيت دولت لبنان ميدانست ، به مقابله برخاست .
امام موسي صدر به خوبي درك كرده بود كه نياز شيعيان لبنان به حمايت يك قدرت پرتوان خارجي ، تضمين ديگري براي اين طايفه است . اين امر ، هيچ تناقضي را ميان اين ديدگاه و وفاداري امام موسي صدر نسبت به نظام سياسي لبنان به وجود نميآورد ، زيرا همان طور كه گفته شد ، همه طوايف بزرگ لبنان به جز شيعيان از حمايت يك قدرتخارجي بهرهمند بودند . لذا در سال 1973 جريان ائتلاف سياسي ميان حكومت بعثي«حافظ اسد» در سوريه و طايفه شيعه لبنان به رهبري امام موسي صدر آغاز شد . در اين سال ، امام موسي صدر با صدور اين فتوا كه اقليت علويهاي سوريه (كه حافظ اسد نيز از اين گروه است) مسلمان شيعه هستند ، مشروعيت ديني نيز به حافظ اسد اعطا كرد . حافظ اسد نيز در ابتدا كمك هاي مالي و سياسي و سپس پشتيباني نظامي و تسليحاتي را در اختيار امام موسي صدر قرار داد .
بدين ترتيب ، منافع شيعيان كه هيچگاه مورد توجه و حمايت هيچ قدرت خارجي قرار نگرفته بود ، به طور آشكار با منافع سوريه كه تلاش داشت منفذهاي جديدي در لبنان براي خود فراهم كند ، هماهنگ شد . اگرچه سوريه در ميان تعدادي از گروههاي فلسطيني و برخي سازمانهاي چپ گراي لبناني نيز نفوذ داشت ، هم پيماني با طايفه شيعه در لبنان ، امتياز بزرگي براي اين كشور بود . امام موسي صدر نيز به جز سوريه نميتوانست هم پيمان ديگري براي شيعيان به دست آورد . ايران از لحاظ جغرافيايي دور بود و پيوند وي با ايران زمان شاه نيز يك پيوند ديني و فرهنگي بود و او عملاً با مجامع ايرانيان مخالف شاه ارتباط داشت .
امام موسي صدر به رغم حمايت از نظام سياسي لبنان خواستار تجديد نظر در شيوه تقسيم قدرت سياسي در لبنان بود تا سهميه بندي قدرت با تغييرات جمعيتي كه رخ داده بود ، سازگاري داشته باشد . وي در مجامع رسمي نياز اساسي به لغو «طايفه گرايي سياسي» را مطرح ميكرد ، ولي به دليل فراهم نبودن شرايط لازم براي اين كار، خواستار تجديد نظر و سهميه بندي مجدد قدرت شد .
امام موسي صدر از لحاظ نحوه اداره كشور ، با خط مشي «فواد شهاب» توافق نظر كاملي داشت . وي از دولت مركزي خواهان دخالت در اداره امور اقتصادي و ايجاد يك ارتش قدرتمند ملي ، همچنين احداث تعداد زيادي از بنيادها و مؤسسات دولتي با هدف خدمت به محرومان شد كه اكثراً شيعه بودند . وي معتقد بود كه هدف ارتش بايد دفاع از جنوب لبنان باشد ، زيرا اين بخش از خاك لبنان به علت قرار گرفتن در ميدان رويارويي ميان اسرائيل و فلسطيني ها با خطرات و مصائب زيادي روبرو شده بود .
با آغاز دهه 70 ، جنوب لبنان مسأله اصلي و محوري حركت سياسي امام موسيصدر شد . وي اوضاع حاكم بر جنوب لبنان را اعم از فقر مطلق ، تعداد زياد بيسوادان و بي توجهي نسبت به امنيت جنوب ، نمونهاي از سياستهاي بيمارگونه حكومت لبنان ميدانست . فراخواني هاي مكرر وي براي بهبود بخشيدن به اوضاع جنوب لبنان پيامي فراتر از توبيخ و سرزنش دولت مركزي لبنان كه اساساً ماروني بود ، در بر داشت و رهبران سنتي شيعيان لبنان و در رأس آنان خاندان الاسعد را به طور آشكاري به مبارزه فرا ميخواند . اين خاندان ، نمايندگي جنوب لبنان را برعهده داشت اما عملاً هيچ خدمتي را ارائه نداده بود . با توجه به تلاش ها و اقدامات شخصي امام موسي صدر چندين پروژه مشخص در زمينه آبياري ، احداث جادههاي ارتباطي ، برق رساني ، احداث مدارس و مؤسسات آموزشي از طرف دولت به مرحله اجرا درآمد . مسأله رشد و توسعه جنوب لبنان ، بخش اعظم درخواستها و تقاضانامههايي را تشكيل ميداد كه امام موسي صدر به دولت لبنان عرضه ميداشت . اين تقاضانامه ها خواستههاي سياسي يا ايدئولوژيك نبودند ، بلكه بيشتر تركيبي از ارشادات احساسي (كه وجدان حاكمان را مخاطب قرار ميداد) و برنامههاي قابل اجرا بود .
قدرت و توانايي امام موسي صدر طي پانزده سال و تا قبل از شروع جنگ داخلي ، در درون طايفه شيعه يا بيرون از آن ، همواره در حال افزايش بود . به همين علت ، دشمني و خصومت جناح هاي چپگرا و رهبران سنتي با وي بيشتر شد . در خصوص چالش با جناحهاي چپگرا ميتوان گفت كه قشرهاي فقير و مهاجر شيعه به موازات شيعيان تحصيل كرده و روشنفكر به شدت به امام موسي صدر روي آوردند . بدين ترتيب ، جناحهاي مذكور از يك پشتوانه مهم از طرفداران و هواداران پرشور محروم شدند .
موضوع چالش با رهبران سنتي از پيچيدگي بيشتري برخوردار بود ، زيرا اين گروه از دشمنان امام موسي صدر ناچار شدند براي تحقق اهداف حياتي طايفه شيعه تلاشكنند ، آن هم با توان و شور و حالي كه در گذشته از آنان ديده نشده بود . در واقع ، آنان با اين كار خود ، صحت ادعاهاي امام موسي صدر را مبني بر اينكه رهبران سنتي تا آن هنگام هيچ خدمتي به شيعيان نكرده بودند ، مورد تأييد قرار دارند . البته اين فعاليتهاي تازه به آنان اجازه داد تا تأثير خود بر روستاها را تا حدودي حفظ كنند . اما دگرگوني هاي اصلي در اين زمينه ، هم زمان با آغاز جنگ تحميلي پديد آمد . زيرا امام موسي صدر و حركت وي توانستند حمايت هاي مادي و نظامي را به گونهاي براي روستاهاي جنوب فراهم كنند كه انجام اين امر خارج از توان رهبران سنتي شيعه بود .
آغاز تشکیلات سیاسی – نظامی شیعیان لبنان « امل »
فعاليت هاي امام موسي صدر در جنوب لبنان ، فقط در مسائل عمراني و رفاهيخلاصه نميشد . مشكلات امنيتي و تعرض به جان و مال شيعيان جنوب نيز از نگرانيهاي عمده وي بود . امام موسي صدر در عين حال كه از لحاظ ايدئولوژيكي و سياسي ، مبارزات فلسطيني ها را مورد تأييد قرار ميداد ، نسبت به ظلم و اجحافي كه از ناحيه فلسطينيها نسبت به شيعيان جنوب لبنان روا ميشد ، بسيار نگران بود . اما ادامه اين وضعيت ، امام موسي صدر را متوجه نياز اساسي شيعيان به يك تشكيلات سياسي - نظامي براي حمايت از آنان كرد . لذا در سال 1972 تشكيلات سياسي به نام «جركت المحرومين» را به وجود آورد . در سال 1975 شاخه نظامي اين حركت با نام «افواج المقاومه البنانيه» (امل) تأسيس شد . بدين ترتيب ، براي نخستين بار در تاريخ لبنان طايفه شيعه در چارچوب يك تشكيلات نظامي مستقل و غير وابسته به ديگران ،حضور خود را به اثبات ميرساند . اين حضور به رهبري يك نهاد ديني با شيوه مبارزاتي خاص خود انجام ميگرفت و از حمايت كشور پر اهميتي همچون سوريه برخوردار بود .
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.